لمس حریر مه گرفته ی احساس
و سازِ دل
که چنگ می زند بر دیوار تنهایی دل ِ من...
و ضرب عقربه های ساعت که می کوبد بر انتظارِ من...
انتظار باران روی چتر تنهایی من...
و برای تو
و باران برای آرامش تو
بارانی که ترنم حضورش
روی پنجره ی احساس
نوید رویش جوانه
در تاریکی تردید است