پاييز را دوست دارم
خنده های خیس من، به رنگ برگای زرد و خشک پاییزه
چرا می گن پاییز نشونه ی بهاره، همش دروغه ،آخه دلی که بمیره چجوری دوباره جون می گیره
میگن پاییزا قشنگه، همش یه سرابه ، دلت به چیش خوشه به همون چند تا برگ زردش
دلی که خستس چجوری می تونه از عشق بخونه
پرنده که تو قفس آواز نمی خونه
همه میگن دلت چه سنگه
نمی دونن از جنس برگای پاییزه که خشکیده و دلتنگه
حالا هم که غمگینه کسی سراغش رو نمی گیره
صدای خش خش ریزش برگای پاییز
همش آوای درده، که دل تو تنهاییش میخونه
آهای مسافرا شما که می گفتین پاییزا قشنگه
رنگ برگاش طلایی رنگه
دل که شد براتون به رنگ پاییز
واستون هم پاییز بود هم بهار دل انگیز
حالا که غم اومده سراغش
ریخته همه شاخ و برگش
می یاین پا می ذارین رو برگاش
حالا که پاییزا رو کسی دیگه دوست نداره
دلم بی رنگه بی رنگه
فقط دیگه نگین، که از جنس سنگم
من پاییزا رو خیلی دوست دارم، به همون چند تا برگ زردش...