خدایا...
خدای من !...
خدای مهربان من !......
تو همه حال مرا میدانی ... !
میدانی که چقدر به رحمت تو امید بسته ام و چقدر آرومم از اینکه تو و مهربانی و لطفت را همیشه در جان لحظاتم احساس می کنم ...
خدای مهربانم !...
حس داشتنت ! حس بودنت ! حس حضورت ! در تار و پود لحظاتم جاری ست و من چقدر با تو خوشبختم !
و من چقدر با تو ای خدای مهربانم پرآز آرامشم !
هر آنچه هست در زندگی ام ... از توست و رحمت تو ! ...
رحمتی که بخاطر ایمانم به تو .. بخاطر یقینم به تو ... تا همیشه بر من خواهد بارید !
خدای قدرتمند مهربانم !...
من آنکه دلم با او آرام میگیرد و آنکه تا لحظه ای که زنده ام عاشقش خواهم ماند و عاشقم خواهد ماند را
تو به من هدیه بده !
آنکه انتخاب تو باشد برای روح خسته ام مهربانا !...آنکه انتخاب تو باشد برای روح تنهایم مهربانا !...
تنها که می گویم تنهایی از جنس نبود همدم و همراز و محبتی عمیق از جانب کسی که تا همیشه فقط و فقط از او مهربانی و صداقت و خلوص و پاکی ببینی .
خدایا ! تو این شخص را به من هدیه می دهی من خوب میدانم ! همان کسی که تا لحظه ای که زنده ام
عاشقش خواهم ماند و عاشقم خواهد ماند ! همان کسی که همدم و همراز همیشگی ام بر روی زمین
خواهد بود ! همان کسی که تا همیشه فقط و فقط از او مهربانی و عشق و صداقت و خلوص و پاکی
ببینم .
خدای من ! چون من ایمان دارم با تمام وجودم به تو و رحمتت ! و یقین دارم که تو چنین شخصی را که
انتخاب تو باشد را به من هدیه خواهی کرد ! تو با قدرت بی کرانت و با مهر بی حد و حسابت طعم
آرامش و عشق و خوشبختی را از این لحظه تا همیشه به من که بنده ی عاشق توام هدیه خواهی داد و
من تا همیشه شکرگذار تو خواهم بود مثل همیشه که تو را به خاطر تمامی نعمتهایی که به من عطا کرده ای
و تمامی مهربانی ها و لطف هایت تو را سپاسی از اعماق وجودم گفته ام و تا همیشه تو را سپاس
می گویم مهربانا !